سازمانهایی که حضور فعال آنها میتواند بهعنوان اهرمی بازدارنده مانع بسیاری از خطاهای عمدی و سهوی در امور اجرایی شود. واقعیت این است که بعضی از مدیران برای تشکلها ارزشی قائل نیستند؛ فراتر از آن، سازمانهای مردمنهاد را در تقابل با خود میدانند.
این در حالی است که عدمحضور تشکلها در جایگاه اصلی خود و بیتوجهی به این نهادها در فرایند تصمیمسازی سبب افزایش میزان آزمون و خطا در چرخه مدیریت میشود؛ آزمون و خطاهایی که گاه خساراتی جبرانناپذیر در پی دارد. گزارشی که در پی میآید به نقد و بررسی تشکلهای مردمنهاد و جایگاه آنان در تصمیمسازی در منابع طبیعی اختصاص دارد. کارشناسان میگویند امروز بیش از هر زمان دیگری تشکلها مهجور ماندهاند.
چرا تشکلها تا این اندازه منفعل شدهاند؟ دکتر احمد رحمانی، رئیس انجمن اعضای هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، در پاسخ به این پرسش میگوید: «مسئولان باید بخواهند تا تشکلها فعال باشند. تا پیش از این هرگاه رئیس سازمان(جنگلها و مراتع) عوض میشد در نخستین فرصت از مؤسسات و سازمانهای مرتبط نظرخواهی میکرد و براساس نظرات کارشناسان برنامهریزیهایی صورت میگرفت. در واقع این شیوهای بود برای فراهم کردن زمینه حضور تشکلهای علمی و مرتبط. اما بهرغم گذشت چند ماه از تغییر مدیریت سازمان جنگلها، هنوز ریاست جدید در این زمینه ابراز تمایلی نکردهاست.»
تشکلها، ناظران بیمزد و مواجب
وی در باره وضعیت کلی تشکلها تصریح میکند: «در حال حاضر تشکلهای زیستمحیطی بیش از هر زمان دیگری با رکود مواجهند و دلیل آن این است که انگیزه ندارند. وقتی تشکلها فعالیتی انجام میدهند اما نادیده گرفته میشود و برای آن ارزشی قائل نمیشوند باعث دلزدگی و بیانگیزگی میشود؛
وضعیتی که اکنون اغلب تشکلها به آن مبتلا هستند. مشکل دیگری که وجود دارد، امروز فضا بهگونهای است که برخی مسئولان تشکلها را مقابل خود میدانند در حالی که تشکلها عموما متشکل از افراد متخصص و علاقهمندی است که هدفشان پیشرفت محیطزیست و منابع طبیعی و حفاظت از این ثروت است.
متأسفانه روز بهروز هم زمینه دلسردی و انفعال تشکلها بیشتر میشود. برای نمونه، ما تا پیش از این نشستها و سمینارهای متعددی برگزار میکردیم اما نهتنها از نتایج این سمینارها استفاده نشده است که امروز برای برگزاری و ادامه نشستها با مشکل مواجهیم. این شرایط سبب میشود تشکلها انگیزه خود را از دست بدهند.»
رحمانی در ادامه به خلأ تشکلها و آسیبهای ناشی از آن در مدیریت کارآمد بر منابع طبیعی و محیطزیست اشاره میکند و میافزاید: «مدیریت موفق و بهطور کلی جوامع موفق جوامعی هستند که به افکارعمومی توجه داشته باشند و در جهت خواستههای مردم گام بردارند. امروز موضوعی مهمتر از محیطزیست و منابع طبیعی وجود ندارد.
خوشبختانه مردم هم نسبت به آن حساس شدهاند و با دلسوزی مسائل مرتبط با محیطزیست را پیگیری میکنند. اینکه میبینیم در زمینه محیطزیست و منابع طبیعی با مشکلات و معضلات متعددی مواجهیم ناشی از بیتوجهی به معیارها و ضوابط زیستمحیطی در تصمیمگیری و تصمیمسازی است، ریزگرد و گرم شدن هوا نمونههایی از این بیتوجهیهاست.
امروز هر شهروندی از خود سؤال میکند که مسئولان در این زمینه چهکردهاند؟ اگر تشکلها و دولت با هم عجین باشند دیگر شاهد بسیاری از معضلات زیستمحیطی نخواهیم بود. کنارگذاشتن تشکلها یعنی کنارگذاشتن مردم و این یعنی تشدید کردن مشکلات.»
این پژوهشگر منابع طبیعی خاطرنشان میسازد: «ممکن است مسئولان تصمیمگیری درستی داشته باشند اما اگر از تشکلها و مردم نظرخواهی نکنند ممکن است دچار اشتباه بشوند. تشکلها درواقع ناظران مفت و مجانی هستند که دولت میتواند از تواناییهای آنها استفاده کند. کنار گذاشتن این نیروها به معنای حذف یک بعد بزرگ نظارتی است.
آنچه مسلم است تصمیماتی که در باره منابع طبیعی گرفته میشود در درازمدت خود را نشان میدهد؛ تشکلها میتوانند نسبت به بروز مشکلات هشدار بدهند و مسئولان را از خطا بازدارند. وقتی این بخش از چرخه مدیریت حذف شود آزمون و خطا جای آن را میگیرد؛ آفتی که بیشترین آسیب را به منابع طبیعی و محیطزیست وارد کرده است.»
ضرورت ساماندهی تشکلها
مهندس کاظم نصرتی نصرآبادی، رئیس جامعه جنگلبانی ایران، گزینه دیگری است که از او وضعیت امروز تشکلهای مرتبط با منابع طبیعی را جویا میشویم. نصرتی نخست به پیشینه تشکلها اشاره میکند و میگوید: «تشکلها در کشورهای
توسعه یافته سابقه 300ساله دارند. برای نمونه تشکل نابو در آلمان بیش از 250سال قدمت دارد. این تشکل با هدف جلوگیری از کشتار پرندگان شکل گرفت.
در آن زمان پرندگان را به خاطر تهیه کلاه زنها بیرحمانه قتلعام میکردند. در کشور ما، نقطه ایجاد و اوج توسعه تشکلها نیمه دوم دهه70 و اوایل دهه80 بود که طی آن 800تشکل، عمدتا با ماهیت زیستمحیطی شکل گرفت. این تشکلها با چند مشکل مواجه شدند: 1- بهدلیل آنکه نتوانستند در ساختار منابع طبیعی کشور جایگاهی پیدا کنند آنگونه که باید، اثر گذار نبودند. ضمن آنکه عمدتا روی ساختار محیطزیست متمرکز شدند در نتیجه در منابع طبیعی چندان مؤثر نبودند. 2- برای این تشکلها، سیاستگذاری دقیق و منسجمی وجود نداشت.
شماری از آنها از سازمان حفاظت محیطزیست و برخی از نیروی انتظامی مجوز داشتند، تعدادی هم با مجوز وزارت کشور فعالیت میکردند. بنابراین سیاست و سازماندهی واحدی برای فعالیت این تشکلها وجود نداشت نتیجه آنکه وقتی عرصه تنگ شد اکثر قریب به اتفاق آنها تارومار شدند. 3- این تشکلها از یک زیرساخت و زیربنای علمی، فنی و کارشناسی برخوردار نبودند درواقع، اعضای آنها را افراد حساس، علاقهمند و دلسوزی تشکیل میدادند که بهدلیل نبود همان زیرساخت علمی و فنی، با دستگاههای دولتی تنش و تضاد داشتند و به همین دلیل آسیب جدی دیدند.»
اما با وجود این موانع نکات مثبتی برای فعالیت تشکلها وجود داشت. وی در این باره یادآور میشود: «بهرغم همه کمی و کاستیهایی که وجود داشت در آییننامهای برگرفته از قانون، جایگاه نسبتا خوبی برای فعالیت تشکلها فراهم شده بود تا جایی که در آن آییننامه آمده بود که دستگاههای دولتی موظفاند این سازمانهای مردمنهاد را در جلسات خود بپذیرند و نه تنها به حرفهای آنها گوش بدهند بلکه نظرات آنها را در صورتجلسات خود لحاظ کنند.
افزون براین، بخشی از فعالیتهای تصدیگری خود را به تشکلها واگذار کنند یا در بند دیگری از آییننامه به تشکلها اختیار داده شده بود که بتوانند علیه تخریب محیطزیست و منابع طبیعی در محاکم اعلام جرم کنند. این آییننامه هرچند کامل نبود اما نشاندهنده رشد و توسعه جایگاه سازمانهای مردمنهاد بود.»
نصرتی در ادامه تصریح میکند: «متأسفانه طی 4 الی 5 سال اخیر نه تنها به این آییننامه عمل نشده است بلکه توجیهاتی مطرح کردند که سبب پراکندگی و از دور خارج شدن تشکلهای مردمنهاد شد. بهویژه در منابع طبیعی، اصلا جایگاهی برای این تشکلها وجود نداشته و ندارد.
آنچه مایه امید است اینکه از سال گذشته برخی سازمانها و نهادها نظیر شهرداری تهران و سازمان حفاظت محیطزیست متوجه خلأ حضور تشکلهای مردمنهاد در فعالیتهای خود شدند و با نگاه مثبت زمینه فعالیت این تشکلها را فراهم ساختند از جمله شهرداری تهران اقدام به متشکلکردن تعدادی از سازمانهای مردمنهاد کرده و درصدد استفاده از آنها در مناطق و نواحی شهری برای ارتباط بهتر و بیشتر با شهروندان است؛ با جدیت هم این موضوع را پیگیری میکند و اگر به همین روال پیش برود موفق هم میشود.
سازمان حفاظت محیطزیست هم گامهای در خور توجهی برداشته است.»رئیس جامعه جنگلبانی ایران در باره جایگاه تشکلها در سازمان جنگلها و مراتع کشور میگوید: «باوجود اینکه در سازمان جنگلها به تشکلها تاکنون توجه جدی نشده است اما با آمدن ریاست جدید در رأس این سازمان که خود از طرفداران و از اعضای انجمنهای علمی است این امید ایجاد شده که وی زمینه حضور و فعالیتهای سازمانهای مردمنهاد را فراهم کند البته ایشان پیش از این در این مورد قول مساعد دادهاند. بر اساس این رویکرد انتظار میرود در مجموعه سازمان جنگلها و مراتع کشور، جایگاه ویژهای برای این تشکلها فراهم شود.»
وی در ادامه یادآور میشود: «وظیفه تشکلهای مردمنهاد که با دستگاههای دولتی همکاری میکنند تأیید عملکرد این دستگاهها نیست بلکه تشکلها نقشی نظارتی دارند به عبارت دیگر با هشدار مانع از تخطی دستگاههای دولتی میشوند. نادیده گرفتن تشکلها در واقع به معنای حذف یک بعد نظارتی است که خلأ آن خسارات سنگینی را بر بیتالمال تحمیل میکند.»
انحراف سازمانها در خلأ نظارت تشکلها
نصرتی ادامه میدهد: «ارزیابی عملکرد برخی دستگاهها حاکی از انحراف در ماموریت و وظیفه، هدردادن سرمایه و اعتبارات و پرداختن به اموری است که جزو وظایف و ماموریت اینها نیست. برای نمونه، ارزیابی صورت گرفته توسط بخش خصوصی نشان میدهد منابع طبیعی در برخی مقاطع زمانی به حوزههایی وارد شده که ارتباطی با وظایف این نهاد نداشته است. یکی از وظایف تشکلها انتقاد و اعتراض و در نهایت جلوگیری از این انحرافات است.
در یک جمعبندی میتوان گفت سازمانهایمردم نهاد، سازمانهایی دوبعدی هستند که از یک سو، فرهنگسازی و توانمندسازی جوامع محلی را بر عهده دارند و ازسوی دیگر، با هشدار و اعتراض مانع برخی فعالیتهای مغایر با صیانت از طبیعت میشوند».